مدیران روابط عمومی به عنوان رهبران استراتژیک و مشاوران شرکت هایشان نقش مهمی در کمک به شرکت هایش خود در درک و سازگاری با انتظارات و خواسته های جدید در محیط جهانی بازی خواهند کرد.

به گزارش پایگاه خبری هنر هشتم به نقل از شارا -اگرچه مطالعه نشان داد که تأثیر تلاش های مسئولیت اجتماعی در بهبود تصویر ملی به عنوان یک محصول جانبی از تلاش های مسئولیت اجتماعی (CSR) به شمار می رود، اما درک بهتری از اهداف دیپلماسی عمومی در بین مدیران شرکت ها ممکن است منجر به علاقه بیشتر به استراتژی های هماهنگ شده برای بهبود زندگی مردمان سایر کشورها باشد. Scherer و Palazzo (2010) استدلال می کنند که شناخت رو به رشد “پتانسیل حل مسئله بازیگران غیر دولتی” در حکومت جهانی، و همچنین افزایش پذیرش نقش عمومی بیشتر از سوی شرکت ها برای کسب و کار خصوصی، یک “مفهوم مسئولیت پذیری سیاسی” را مخابره می کند.
چنانکه انتظارات عمومی برای عملکرد اجتماعی مسئولانه شرکت ها همچنان رو به تکامل و گسترش است، شرکت ها ممکن است به لحاظ مشارکت در مسائل اجتماعی به استانداردهای بالاتری متوسل شوند که مدیران شرکت ها را مجبور به تجدید نظر در برنامه های کاری و مشارکت اجتماعی شان می کند. بنا به گفته ی Moon(2014)، “بعضی از شرکت های بزرگ که به CSR متعهد هستند، نقش خود را به عنوان عوامل تغییر اجتماعی گسترش می دهند.” آنهم از طریق مشارکت در “روابط از نوع حکونت جدید “.
مدیران روابط عمومی به عنوان رهبران استراتژیک و مشاوران شرکت هایشان نقش مهمی در کمک به شرکت هایش خود در درک و سازگاری با انتظارات و خواسته های جدید در محیط جهانی بازی خواهند کرد. همانطور که در گزارش اخیر انجمن Arthur W. Page(2016) در مورد گسترش نقش افسر ارشد ارتباطات (CCO) اشاره شده است، “CCO، به عنوان ناظر شرایط محیطی و ارتباط دهنده در سراسر شرکت، در مرکز بسیاری از سازگاری های در حال وقوع است. همکاری با دولت و دیگر بازیگران با نفوذ در حوزه جهانی فرصت هایی را برای همکاری در پیشبرد اهداف سازمانی و گسترده تر اجتماعی فراهم می کند.
در شرایطی که نیاز به مذاکره با حکومت های خارجی و سایر نهادها که بر فعالیت های تجاری تاثیر می گذارند وجود دارد، تلاش های شرکت ها در صورت همکاری با دیپلمات های دولتی موثرتر باشد.
اولین گام در هماهنگی استراتژیک بین دولت و شرکت، شناسایی مدیران شرکتها از سوی دیپلمات های دولتی است که مسئول هدایت و مدیریت فعالیت های دیپلماتیک جهانی است. به عنوان مثال، انگلستان دارای یک واحد در مرکز دولت است که رهبران تجاری فعال در دیپلماسی را شناسایی و رسماً در این واحد می گنجانند(Lee, 2004).
چنین تلاش هایی برای نزدیک کردن رهبران تجاری و دولتی در جهت پیشبرد دیپلماسی شرکتی به عنوان بخشی از دیپلماسی عمومی ضروری است. بنا به گفته ی White (2015)، هماهنگی استراتژیک بازیکنان دولتی و غیر دولتی در تلاش های دیپلماسی عمومی ضروری خواهد بود زیرا ماهیت دیپلماسی عمومی به طور فزاینده ای شبکه بندی و چند وجهی شده است، اما این یک فرایند پیچیده است.