سخنان تکمیلی محسنیانراد درباره وضعیت روابط عمومی در ایران مهدی محسنیانراد به انگیزه سخنرانی که اخیرا در پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران کرد، روایتی از تشکیل انجمن روابط عمومی ایران در سال ۴۷ دارد و از نحوه فراز و فرود این حرفه در ایران سخن میگوید. به گزارش پایگاه خبری روابط عمومی هنر […]
سخنان تکمیلی محسنیانراد درباره وضعیت روابط عمومی در ایران
مهدی محسنیانراد به انگیزه سخنرانی که اخیرا در پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران کرد، روایتی از تشکیل انجمن روابط عمومی ایران در سال ۴۷ دارد و از نحوه فراز و فرود این حرفه در ایران سخن میگوید.
به گزارش پایگاه خبری روابط عمومی هنر هشتم به نقل از ایسنا، دکتر مهدی محسنیانراد – استاد علوم ارتباطات – با حضور در مراسمی که به عنوان پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران در مقام رئیس اولین مجمع عمومی انجمن روابط عمومی ایران در ٣٧ سال حضور داشت، به ایراد سخنرانی پرداخت و هشدارهایی نسبت به حال ناخوش حرفه روابط عمومی در ایران مطرح کرد.
انجمن روابط عمومی ایران، سخنرانی هفته پیش این استاد ارتباطات در مراسم پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران را سخنانی صریح، بیتکلف، تازه و راهگشا توصیف و گفته است، سخنرانی مذکور بیشک راه جدیدی را پیش روی انجمن خواهد گشود.
مهدی محسنیانراد در سخنان خود این پرسش را مطرح کرده بود: «اگر روابط عمومی به شیوه ای که ما می گوییم نیست، به شیوه ای که کتاب ها می گویند نیست، به شیوه ای که بنیانگذاران آن عمل کرده اند نیست، به شیوه ای که در نظام لیبرال ـ سرمایه داری انجام می شود نیست، پس روابط عمومی مطلوب چیست؟»
به همین منظور ایسنا گفتوگویی درباره تاریخچه اولین تشکل های روابط عمومی در ایران با وی داشته است تا از دغدغههای روابط عمومی و نحوه فراز و فرودش در ایران بگوید.
محسنیان راد ابتدا دربارهی تشکیل اولین انجمن روابط عمومی ایران یادآور شد: آرشیو من میگوید اولین انجمن روابط عمومی ایران در سال ۱۳۴۷ تأسیس شد. در میان ۱۳ عضو هیأت مؤسس این انجمن، دکتر رضا امینی و فریدون پیرزاده شاخصترین بودند. دکتر امینی مدرس مدعو دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی (تأسیس ۱۳۴۶. انحلال ۱۳۵۹) بود که یکی از درس هایی که تدریس می کرد، «سازمان ها و انتشارات روابط عمومی» بود که ۲۹۵ دانشجو در یک ترم این درس را با او گذرانده بودند. سه سال بعد، حاصلش کتاب ۴۵۷ صفحه ای «روابط عمومی» بود که اولین کتاب فارسی در این موضوع محسوب می شود و در مجموعه کتاب های دانشکده مذکور منتشر شد. همچنین فریدون پیرزاده، صاحب امتیاز و مدیر مسئول مجله وزین «تحقیقات روزنامه نگاری» بود که به هنگام تأسیس انجمن، سومین سال انتشار را می گذراند. اسناد موجود حاکی از آن است که این انجمن به گونه ای شتابزده و همزمان با برگزاری اجلاس سالانه انجمن بین المللی روابط عمومی (IPRA) ـ این بار در ایران ـ تشکیل شد؛ اجلاسی که در مراسمی با ۲۶ فرودین ۱۳۴۷ با حضور نمایندگان ۴۸ کشور در تهران برگزار شد. موضوع مورد بحث آن سال انجمن، نقش روابط عمومی در پیکار جهانی با بیسوادی بود.
محسنیان راد در ادامه روایتش از تشکیل انجمن روابط عمومی در ایران، با بیان اینکه این انجمن با غفلت هایی مواجه شده است، مطرح کرد: نکته مهمی که در سال های پس از انقلاب از آن غفلت شد، آن است که چه در بیانیه انجمن بین المللی و چه اساسنامه انجمن ایرانی، برای روابط عمومی از اصطلاح «فن» استفاده شده بود. در واقع همانگونه که طی ۴۳ سال گذشته چندباری گفته ام ما دانشی به نام روابط نداریم، بلکه حرفه ای به این نام داریم که باید به بیش از یک رشته علمی تسلط داشته باشد؛ ارتباط شناسی و رسانه شناسی، مدیریت و روانشناسی اجتماعی اصلی های آن است.
این استاد ارتباطات در عین حال، گفت: رویداد انقلاب اسلامی، جدلی را با خود به عرصه آورد که مشابه انشاءهای علم بهتر است یا ثروت بود. سوالی که گروهی پیش روی مخاطبان خود می گذاشتند، رجحان تعهد یا تخصص بود که می دانیم تعهد پیروز شد و در چنین بستری ادارات روابط عمومی مانده از گذشته و نوپاها، هر یک به بازتعریف روابط عمومی برای خود مشغول شدند و ارتباط شناسان ایرانی نیز هرگاه به مجامع آنان دعوت شدند، گفتند این روابط عمومی نیست که شما انجام می دهید. یادم می آید در یکی از سخنرانی های اواخر دهه ۱۳۶۰ گفتم روابط عمومی پوستر چسباندن نیست. چند ماه بعد وقتی برای سخنرانی به اجلاس روابط عمومی های یکی از وزارتخانه های جدید وارد شدم، دیدم مدیر روابط عمومی آنجا این عبارت را روی مسیر مدعوین نصب کرده است.
مهدی محسنیانراد در پایان روایتش از فراز و نشیب های انجمن روابط عمومی ها یادآور شد: سال ۱۳۷۰ در شرایطی که هنوز آثار جنگ از چهره آدمیان این مملکت زدوده نشده بود، چند تن از فارغ التحصیلان دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی همت کرده و در واقع انجمن روابط عمومی غیرفرمایشی را بنیان گذارند. در میان آن ها، اسامی آقایان خسرو رفیعی، میرسعید قاضی، جواد قاسمی و حمید صدیق پور را در خاطر دارم. اولین مجمع عمومی روز ۲۴ خرداد در موزه هنرهای معاصر برگزار شد و از بنده خواستند ریاست مجمع را به عهده بگیرم که خوشبختانه انتخاباتی سالم و آگاهانه انجام شد. روزهای گذشته از بنده دعوت کردند، با خاطره ۳۷ سال پیش در اجلاس پنجاه و سومین سال تأسیس اولین انجمن و سی و هفتمین سال انجمن فعلی صحبت کنم.
اگر نمی گذارند روابط عمومی باشید، حداقل «آجیل مشکل گشا باشید»
در ادامه مروری بر سخنرانی این استاد ارتباطات در مراسم پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران خواهیم داشت:
«خیلی خوشحالم که در خدمت حضار محترم هستم. در مسیر آمدن به اینجا فکر می کردم اگر این مراسم که به تعبیری پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران و با یک خوانش سی و هفتمین سال تاسیس این انجمن است، در یک کشور با نظام لیبرال سرمایه داری مثلاً در آمریکا برگزار می شد، باید چه می کردم؟ رسم این بود که با یک لطیفه شروع می کردم که خودم هم در آن نقش داشته باشم و بعد شما لبخند می زدید و سپس شروع می کردم به تجلیل از اینکه این انجمن چقدر در این مدت موفق بوده و انجمن چقدر در راستای اهداف خود پیشرفت داشته و در این چند دهه چه کسانی چه نقش های پیش برنده و مثبتی داشته اند. سپس نظرم را در مورد آینده درخشان انجمن می گفتم و با این قبیل صحبت ها آرزوی تداوم موفقیت های آینده انجمن را مطرح می کردم.
اما حالا باید در اینجا چکار کنیم؟ در مورد پنجاهمین سال تاسیس انجمن روابط عمومی ایران چه صحبتی می توان کرد. مگر در ایران روابط عمومی داریم؟ روابط عمومی این فعالیتی نیست که شما انجام می دهید. به نظر من این «فرا روابط عمومی» است. اصطلاحی است که دقایقی پیش با ایده از اصطلاح «فرا ارتباط» ( Meta Communication ) به ذهنم آمد.
در کتابهای ارتباطات انسانی مناسبترین جا برای توضیح «فرا ارتباط» هنگامی است که توصیه میشود به هنگام همستیزی با دیگران، از فرا ارتباط استفاده نکنید مثلاً یکی از طرفین همستیزی، اصل مشکل را رها کند و به اصطلاح به شیوه ارتباط طرف مقابل بند کند و بگوید چرا با من اینگونه صحبت میکنی؟ پنجاه سال است که ما فقط «فرا روابط عمومی» کار می کنیم. پنجاه سال است که به مقامات بالای سازمان ها می گوییم این کارهایی که شما وادار می کنید روابط عمومی ها انجام دهند، روابط عمومی نیست. در خلال چهار دهه گذشته پسوند «ایرانی- اسلامی» را برای خیلی حوزه ها به کار بردند، اما برای روابط عمومی موجود چنین لفظی را به کار نبردند، در غیر این صورت سردرگمی موجود بسیار بیشتر می شد. چون حداقل در این مدت با شیوه «فرا روابط عمومی» نشان داده اید آنچه عمل می شود روابط عمومی به شیوه معمول آنچنانکه در خاستگاهش در غرب متداول است، نیست.
حال اگر روابط عمومی به شیوه ای که ما می گوییم نیست، به شیوه ای که کتاب ها می گویند نیست، به شیوه ای که بنیانگذاران آن عمل کرده اند نیست، به شیوه ای که در نظام لیبرال ـ سرمایه داری انجام می شود نیست، پس روابط عمومی مطلوب چیست؟
بارها این خاطره را در جلسات گفتهام که آخرین اجلاس روسای روابط عمومی قبل از انقلاب در سال ۱۳۵۶ در آبادان برگزار شد و وزیر اطلاعات وقت که معادل وزارت ارشاد امروز است، رییس اجلاس بود که نقلش مفصل است. در سال ۱۳۵۷ به دلیل شرایط انقلاب اسلامی، اجلاس سالانه روسای روابط عمومی سازمان ها برگزار نشد. ریاست اجلاس سال ۱۳۵۸ با حضور آقای میناچی وزیر ارشاد وقت برگزار شد. در آن جلسه که مرحوم دکتر حمید نطقی نیز حضور داشت، وزیر ارشاد وقت پیشنهاد کرد اکنون که انقلاب اسلامی به وقوع پیوسته بیایید فکر کنیم که روابط عمومی در نظام جمهوری اسلامی ایران باید چگونه باشد؟ در همان جلسه انتخاباتی از سوی حضار انجام شد و مرحوم دکتر نطقی و بنده انتخاب شدیم که هسته روابط عمومی در نظام جمهوری اسلامی ایران را طراحی کنیم.
وزیر، پیشنهاد کرد که جلسات ما دو نفر در دفتر کار او برگزار شود. فکر کنم دو جلسه برگزار کرده بودیم که آن حرکت مشهور علیه دولت بازرگان انجام و ناگهان آن کار مقدماتی ما متوقف شد و وزیر جدیدی به نام آقای دوزدوزانی به جای آقای میناچی حکم وزارت گرفت و ما دو نفر حتی یادداشتهایی را که در اتاق وزیر پیشین داشتیم، از دست دادیم.
در اولین جلسه وزیر جدید باز هم من و مرحوم دکتر نطقی حضور داشتیم و در آن جلسه بود که اولین بیانیه غیررسمی نظام جدید را درباره وظیفه و هدف روابط عمومی ها شنیدم. ایشان گفت: روابط عمومی وظیفه اش این است که مردم را سوار قطار انقلاب کند و به مقصد مورد نظر ببرد. دستم را بلند کردم و گفتم آقای وزیر! در همه دنیا در ایستگاههای راه آهن، سنتی وجود دارد و آن این است که مسافر پول پرداخت می کند و برای مقصد مورد نظر بلیت می گیرد. اما تا ایستگاه مقصد، هرگاه اراده کرد، می تواند پیاده شود. مثلا بلیت مشهد را می گیرد اما اگر خواست، حتی در ایستگاه ورامین و یا هر ایستگاه دیگری پیاده شود، هیچ کسی نمی تواند جلوی او را بگیرد. شما چه تضمینی دارید که افرادی که در قطار نشسته اند، در طول مسیر پیاده نشوند. قصدم از این مثال این بود که در جایگاه عضو هیأت علمی دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی و سرپرست مرکز تحقیقات آن دانشکده به ایشان بگویم روابط عمومی این نیست؛ بلکه روابط عمومی یعنی کاری کنیم که افراد پیاده نشوند. اما ایشان عکس العمل تندی نشان داد. آنچنان که آقای ابوالقاسم حالت (شاعر) که رئیس روابط عمومی دانشگاه شهید بهشتی و شاید مسن ترین فرد حاضر در جلسه بود، به وزیر توصیه کرد به سخن بنده بیاندیشند. او نیاندیشید و جانشین هایش نیز نیاندیشیدند.
بنابراین شما در این پنجاه سال روابط عمومی نداشتید؛ بلکه شما متاروابط عمومی داشتید و در تمام این سالها کوشش کردید که بفهمانید روابط عمومی چیست؟
سال ها بعد به هنگام تألیف کتاب «هنجارها در سه کتاب مقدس: تورات، انجیل و قرآن» ـ فکر کردم واقعا اگر آن جلسات سال ۱۳۵۸ ادامه می یافت، به احتمال زیاد من و دکتر نطقی به این نتیجه می رسیدیم که پیش از الگوی روابط عمومی، باید به الگویی برای رسانه آرمانی در یک جامعه اسلامی دست یابیم و سپس از آن مسیر به روابط عمومی بپردازیم. زیرا میدان اصلی فعالیت روابط عمومی وابسته به نظام حاکم بر رسانه هاست. علاوه بر آن، برای چنین هدفی باید جهانشمول فکر می کردیم و یک جامعه اسلامی فرضی را در نظر می گرفتیم (نه الزاماً ایران شیعی) چون سال ۱۳۵۸ مردم ایران تصویر روشنی از حکومت اسلامی در پیش نداشتند و هر کس تعبیر خودش را داشت که آمدن پول نفت بر سر سفره مردم یکی از آن ها بود. به این ترتیب قطعاً اصلی ترین پرسپکتیو و منظر الگوگیری ما باید آیات قرآن باشد. (تصور می کنم که در چند دهه گذشته، هرگاه در مورد جمهوری اسلامی مطلوب در ایران صحبت شده، کمتر قرآن مبنا قرار گرفته و اغلب به سراغ منابع شیعه رفته اند که در میان آن ها مثلاً مجموعه عظیم بحارالانوار نیز هست که از آن میتوان برای هر کاری تعبیر خاصی را بهدست آورد.)
بنده نوشته ای درباره «روابط عمومی آرمانی در نظام اسلامی ندارم» اما در جستوجوی سرنخ برای «رسانه آرمانی» در قرآن به کلید واژه «جهر» رسیدم. معادل بانگ بر داشتن و بلند کردن صدا. بانگ برداشتن «کنشی ارتباطی است که دو خصلت دارد : ۱ – پیام را به عده بیشتر و ۲: به فاصله دورتر می رساند و این دقیقاً خصلتی است که مطبوعات، رادیو و تلویزیون رسانه های جدید دارند. آیه ۱۰ سوره رعد می گوید: چه ما سخن در خفا بگوئیم و چه آشکار، خداوند آن را می شنود. پس اگر در جایی از قرآن پیشنهاد شد که بانگ برداریم، برای آن است که دیگران، یعنی مردم و Mass آن را بشنوند، نه خداوند. زیرا برای شنیدن او به سخن گفتن آشکار آن هم از نوع بانگ برداشتن نیازی نیست.
در آیه ۱۴۸ سوره نساء، گفته شده که خداوند اجازه میدهد اگر بر کسی ستمی روا شد، آن کس به بد زبانی بانگ بردارد.) خداوند، بانگ برداشتن به بدزبانی را دوست ندارد، مگر [از] کسی که بر او ستم رفته باشد، و خدا شنوای داناست(-بدزبانی را می توان جهت گیری منفی و یا همان انتقاد دانست که وقتی به بانگ بلند بیان شود خصلت رسانه ای به خود بگیرد. استنباط من از ترکیب این آیات آن است که در یک نظام اسلامی، مهمترین کارکرد رسانهها، دیده بانی، افشاء و نقد ستم است و می توانیم تصور کنیم که ستم می تواند در حوزه های مختلفی به وقوع بپیوندد؛ ستم حکومت بر مردم، ستم مردم بر مردم، ستم مردم بر حکومت (مانند سکوت و بر پا نشدن مردم در روز ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ درایران) و حتی ستم بر طبیعت چه از سوی حکومت و چه مردم. (در کتاب «رسانه شناسی» در مبحث کارکردهای رسانه ها به صورت مفصل و با استناد به آثار دنیس مک کوییل، توضیح داده شده که دیده بانی یکی از پراهمیت ترین کارکردهای رسانه ها در جهان معاصر است.)
در چنین نظامی، روابط عمومی باید از یک سو رصدکننده ستم در طول حیات سازمان خود و از سوی دیگر تسهیلکننده کارکرد رسانهها باشد. در نتیجه نقش ارائه دهندهداده ( Data ) و اطلاعات (Information) به رسانهها را ایفا کند، نه ارسالکننده پیام (Message). همین امر سبب خواهد شد که روابط عمومیها نه پروپاگاندیستهای قدرت، پرده پوشان پلشتی ها و پوسترچسبان، بلکه عامل پیشگیری در ستم به مردم و ستم به سازمان خود باشند و اگر هیچ کدام از این ها عملی نیست، حداقل نقش «آجیل مشکل گشا» را ایفا کنید که نخستین بار در یکی از کنفرانس های روابط عمومی که با حضور مقامات دولت احمدی نژاد برگزار می شد عرض کردم که یک ملت چقدر باید بدبخت باشد که برای حل مشکلات خود هیچ راهی را نیابد، جز آنکه یک مشت آجیل بخرد و در کوچه و بازار به مردم تعارف کند، شاید که مشکلش حل شود.
با کمال احترام عرض می کنم که پنجاه سال است که کارشناسان ما در روابط عمومی فقط صحبت می کنند که روابط عمومی این نیست که انجام می دهید. من سپاسگزار تمام تلاش هایی هستم که با امید به آینده در حال انجام است، از جمله کار آقای دکتر افخمی در اخذ مجوز تاسیس فوق لیسانس روابط عمومی با پنج گرایش که یک سال است تصویب شده و امیدوارم هر چه زودتر در کنکور اجرایی شود.
آرزو میکنم در دومین پنجاه سالگی انجمن که قطعاً من نیستم، وقتی شما مشابه این مراسم را برگزار میکنید، احساس کنید که توانسته اید نقشی فراتر از آجیل مشکل گشا را ایفاء کنید.»
انتهای پیام
https://pra8.ir/?p=9471