پایگاه خبری هنر هشتم؛ پس از پخش مستند «بیراهه» و اعترافات دختر نوجوان انتقادهای زیادی در فضای مجازی نسبت به این برنامه صورت گرفت.تا اینکه مدیرکل روابط عمومی صداوسیما درباره علت پخش این مستند به درخواست دستگاه قضایی و خانوادهها اشاره کرد. اما این موضوع هم با واکنشهای زیادی روبرو شد. چرا که مدیر روابط […]
پایگاه خبری هنر هشتم؛ پس از پخش مستند «بیراهه» و اعترافات دختر نوجوان انتقادهای زیادی در فضای مجازی نسبت به این برنامه صورت گرفت.تا اینکه مدیرکل روابط عمومی صداوسیما درباره علت پخش این مستند به درخواست دستگاه قضایی و خانوادهها اشاره کرد. اما این موضوع هم با واکنشهای زیادی روبرو شد. چرا که مدیر روابط عمومی سازمان، تهیه چنین برنامههایی را وظیفه ذاتی رسانه ملی دانست. اکبر نصراللهی، استاد مدیریت بحران و پوشش خبری و عضو هیئتعلمی دانشگاه آزاد اسلامی معتقد است که یکی از وظایف رسانه ها بویژه رسانه ملی تشخیص بموقع معضلات و مشکلات فرهنگی جامعه و تلاش برای رفع آنها است اما بدیهی است در ایفای این وظیفه مهم حتماً باید زمان، اولویتها، نیاز مخاطب، موازین شرعی و قانونی و اصول و تاکتیک های حرفه ای هم در نظرگرفته شود. او معتقد است در پدیدهی مائده ،صداوسیما این ملاحظات،اصول و موازین را رعایت نکرده است. درعین حال صداوسیما با وجود اشتباهات متعدد و فاحشی که در این موضوع داشته کمی مظلوم واقعشده و به نوعی فریبخورده و یکی از بخشهای درگیر سعی داشتهاست تا از خود سلب مسئولیت کند. گفتگوی شفقنا رسانه با اکبر نصراللهی را در ادامه بخوانید:
با پخش محاکمه مائده هژبری در مستند «بیراهه» مردم و مسئولان نسبت به این کار واکنش نشان دادند. بعد از این ماجرا مدیرکل روابط عمومی صداوسیما گفتند این وظیفهی ذاتی رسانه است تا در حوزهی آسیبشناسی مطالعات فرهنگی فعال باشد و بر این اساس میخواهیم به اینگونه برنامهها و مستندها بپردازیم، شما تا چه حد ادعای ایشان را قبول دارید و اساساً وظیفهی ذاتی رسانهی ملی چیست ؟
آقای رنجبران درست گفتند. واقعیت این است که رسانه وظایف متعدد و مختلفی را بر عهده دارد. یکی از مهمترین وظایف صداوسیما این است که در مرحله اول معضلات و مشکلات فرهنگی جامعه را بهموقع تشخیص دهد و از ابعاد مختلف، تبعات و علل آن آگاه شود و در مرحلهی دوم مردم و مسئولان را آگاه و اقدامات لازم را از مسئولان مطالبه کند. از طرف دیگر باید بسترهای لازم را برای رفع اشکالات و معضلات فرهنگی آماده کند. در هر صورت وقتی گفته می شود رسانه دانشگاه است به این معنی است که علاوه بر نقش های اطلاعرسانی و نظارت ، وظایف راهنمایی و رهبری را هم بر عهده دارد و رسانه باید تلاش کند که معضلات مختلف ازجمله معضلات فرهنگی در کشور به وجود نیایند و اگر به وجود آمد سعی کند تا دیگران را از علل ، پیامدها، عاملان آن و نیز راههای مقابله با آن ها آگاه کند . به نظر می رسد در این زمینه کسی شک ندارد. اما سؤال این است که آیا رسانه میتواند هر زمانی-زمان نامناسب- برای رفع این مشکلات و معضلات اقدام کند؟ آیا میتواند از هر ابزاری و به هر شکلی استفاده کند؟ آیا برای انعکاس این معضلات و مشکلات و نیز رفع آنها میتواند دست به انجام کارهای خلاف موازین شرعی ، اخلاقی و قانونی بزند؟ آیا میتواند برای انعکاس این معضلات و رفع آنها از تاکتیکها و اصول حرفهای غفلت کند؟ بیتردید جواب همهی این سؤالات منفی است. یعنی رسانه نمیتواند بدون توجه به زمان، اولویتها ، نیاز مردم، موازین قانونی ، اصول و تاکتیکهای حرفهای این معضلات را انعکاس دهد و برای رفع آنها تلاش و مشارکت دیگران را جلب کند.
از طرفی بحث علل معضلات اجتماعی و فرهنگی تک متغیره نیست بلکه عوامل و متغیرهای متعددی در ایجاد و گسترش آن نقش دارند که اثر و اهمیت همهی این عوامل یکسان نیست بهعنوان مثال یکی از موضوعات مهم کشور همین شبکههای اجتماعی و فضای مجازی است. سؤال اینجاست که آیا صداوسیما و سایر رسانههای رسمی ، خبرگزاریها ، مطبوعات، سازمان تبلیغات، وزارت ارشاد و دانشگاهها بهموقع از چالشها و فرصتهای فضای مجازی آگاه شدند و آیا مردم را در زمان مناسب و بهموقع آگاه کردند؟ در اینجا هم جواب منفی است. به عبارتی در بحث فضای مجازی رسانهها و دستگاههای رسمی از مردم و از پیشرفت تکنولوژی عقب مانده اند. درواقع میخواهم بگویم باوجود راهبردی و در اولویت بودن موضوع فضای مجازی، رسانه ملی و سایر بخش های نظام ، در “زمان مناسب” به آن توجه و در مورد آن اقدام نکرده اند.
بدون تعارف بگویم در همین اینستاگرام که پدیدهی «مائده» در آن شکل گرفت، “تجارت آشکار سکس” معمول و مرسوم است. سؤال اینجاست چرا صداوسیما به این معضل نپرداخته است؟ اگر قرار باشد که با این ناهنجاریهای اجتماعی برخورد شود، آیا تجارت آشکار سکس در اینستاگرام باید برای صداوسیما و سایر دستگاههای فرهنگی،قضایی و انتظامی در اولویت باشد یا رقص یک دختر ۱۷ ساله که پوشش رسانه ای آن به لحاظ تکنیکی و حقوقی ملاحظات خاص خودش را دارد؟
بنابراین بی تردید در برخورد با معضلات حتماً باید زمان، اولویتها، نیاز مخاطب، موازین شرعی و قانونی را در نظر داشت و به اصول حرفهای هم مسلط بود. آنچه ما در پدیدهی مائده بر روی آن تأکیدداریم این است که زمانشناسی، اولویتبندی، نیاز مخاطب ، موازین قانونی و اصول حرفهای رعایت نشده است.
از طرف دیگر بخشهای درگیر در پدیده مائده تا این لحظه صداقت لازم را نداشتند. یعنی هریک از این بخشها از خود سلب مسئولیت کرده و گفته اند: “من نبودم”؛ مدیرکل صداوسیما اعلام میکند که قوهی قضائیه ، ناجا و مردم از ما خواستند که این موضوعات را منتشر کنیم این در حالی است که بلافاصله قوهی قضائیه میگوید که ما نبودیم و اگر چنین چیزی بوده شما یک نسخه از آن درخواست را در اختیار ما و رسانهها قرار دهید. متعاقب آن پلیس فتا اعلام میکند که اصلاً چنین فردی در تهران و استان تهران پرونده ندارد. از آنطرف هم وزیر ارتباطات بعد دیگری را مطرح میکند. اینکه گویی این موضوع دستکاری و مدیریتشده است و میخواهند افکار عمومی را از بعضی مسائل اقتصادی و سیاسی دور کنند.
دولت، قوهی قضائیه ، پلیس و صداوسیما بهعنوان دستگاههای معتمد و پناهگاه مردم هستند و مردم از آنها انتظار عدالت و صداقت دارند، اما در این موضوع از بعضی بخش ها ، بی صداقتی را می بینیم. برخورد با معضلات فرهنگی ،خواست مردم و مقابله با ایجاد و گسترش آن ها از اهداف انقلاب اسلامی است و کسی مخالف آن نیست. بحث این است که چرا با این موضوعات ، برخورد دوگانه میشود. مردم میپرسند اگر قرار به پخش اعترافات است چرا موضوعات قبلی و فسادهای جاری اقتصادی که برخی از آن ها به مراتب مهمتر بوده و هستند، پخش نشدهاند ؟
یعنی همزمان با ماجرای مائده بحث شفاف شدن تخلفات اقتصادی در اولویت مردم قرار دارد. به عبارتی افرادی ارز دولتی دریافت میکنند تا بهعنوان مثال کالاهای اساسی و اقلام مورد نیاز مردم و نظام را وارد کنند اما میبینم به سراغ واردات ماشین، خوراک دام و… رفتهاند. بنابراین اعتراف مفسدان اقتصادی در اولویت قرار دارد. باید انتشار اعترافات مؤسسات مالی و اعتباری که چند سالی است کشور را دچار چالش کردهاند و اعتبار نظام را زیر سؤال بردهاند در اولویت قرار بگیرد. مردم نمیگویند معضلات اجتماعی پخش و پیگیری نشود بلکه میگویند چرا این معضلات منتشر میشود ولی به مفاسد اقتصادی و اعترافات مفسدان اقتصادی و غارتگران بیت المال پرداخته نمیشود؟ این مسئله باعث عصبانیت مردم ، اعتماد زدایی و مخاطب گریزی میشود.
باوجود این انتقادات جدی و اشتباهات متعدد و فاحش سازمان صدا وسیما ، معتقدم این سازمان در ماجرای مائده کمی مظلوم واقعشده و به نوعی فریب یکی از بخشهای درگیر را خورده است. یعنی در واقع جایی دیگر این موضوع را به صداوسیما میدهد و وقتی اعتراضها بالا میگیرد سعی میکند موضوع را از خودش سلب مسئولیت کند. این مسئله به مدیریت صداوسیما و وابستگیاش برمیگردد.
من بارها گفتم صداوسیما باید بیش از آنکه به فکر بعضی از دستگاهها ، بخشها و جناح ها باشد، باید به فکر اعتبار خودش و حراست از سرمایه نظام و منافع ملی باشد. چون صداوسیما مهمتر از همهی ارکان و بخشهای نظام است. به عبارتی سخنگو و مهمترین سرمایهی نظام جمهوری اسلامی است. صداوسیما براساس قانون ، در انحصار هیچ قوه و بخش از جمله قوهی قضائیه، مجریه، مقننه، ناجا، شورای نگهبان ، ارتش، سپاه و … نیست بلکه برای همه مردم ایران است. اما بارها مشاهده شده است که صداوسیما بیش از آنکه به فکر اعتبارش و افزایش سرمایهی نظام باشد به نادرست و ناحق در خدمت و حامی یک جناح یا بخش خاصی بوده است. پیشنهاد دلسوزان همواره این بوده است که در این زمینه صداوسیما شفاف و جسورانه اقدام کند. اولاً به جای لاپوشانی و حمایتهای نادرست ، اشتباه قسمتها و دستگاهها و بخشهای مختلف را از هر تفکر سیاسی اطلاع رسانی و پیگیری کند و بداند اگر غیر این باشد به ضرر خودش و نظام تمام خواهد شد. معتقدم خدشه و آسیب به اعتبار رسانه ملی ، غیرقابل جبران و به زیان نظام جمهوری اسلامی است .
اگر قرار باشد در این جنگ و آرایش رسانهای، صداوسیما به نفع یکی از بخشها، دستگاهها و حتی وزارتخانههای نظام ،خودش را هزینه کند به خود و نظام ظلم کرده است. در بحث انتخابات و خیلی از مباحث دیگر ما شاهد این رویه از جانب صداوسیما بودهایم و به نظر من اینجا باید نقطهی شروعی برای صداوسیما باشد تا متوجه شود بعضی از همین دستگاهها که به نادرست از آنها حمایت میکند ، اشتباهاتشان را نمیگویند و کتمان میکند اینگونه باعث اعتبار زدایی از او میشوند.
مدیرکل روابط عمومی صداوسیما در صحبتهایشان گفته بودند که مقامات قضایی از ما خواستهاند تا این برنامه پخش شود. آیا آییننامهای داریم تا هر وقت مقامات قضایی از صداوسیما اینچنین برنامهای را بخواهند، رسانه ملی ملزم شود به آن بپردازد؟ رسانه ملی چقدر مجاز است که به چنین پروندهای ورود کند و اینگونه زوایای مختلف آن را باز کند؟
اولاً قوه قضاییه رسماً این موضوع را رد کرده و در این زمینه تذکر داده است ثانیا رسانهها بهویژه صداوسیما به لحاظ وظیفهی ذاتیشان ، نمایندهی مردم محسوب میشوند. مردم چشم و گوش خود را به رسانهها امانت داده اند تا به نمایندگی از آنها وقایع مهم را رصد کنند و به موقع به اطلاع مردم برسانند و نقش نظارتی خود را ایفا کنند. بنابراین رسانهها آزاد هستند تا به هر موضوعی در هر سطحی که موازین شرعی ، منافع ملی، مردم و نظام اقتضا میکند ورود و اطلاعرسانی کنند.
رسانهها باید بهگونهای وقایع را منتشر کنند که امنیت ملی، عفت عمومی و اخلاقیات جامعه در معرض خطر قرار نگیرد و موازین اسلامی رعایت شود. این تکلیفی است که در مقدمه و اصل ۱۷۵ قانون اساسی و اسناد بالادستی برای رسانهها بویژه صدا و سیما تعیین شده است. یعنی هرجایی که موازین شرعی، موازین اسلامی، امنیت ملی و حریم خصوصی در معرض مخاطره قرار نگیرد صداوسیما میتواند ورود کند و قرار نیست از کسی یا قوه ای اجازه بگیرد.
مگر صداوسیما زیرمجموعهی قوهی قضائیه ، قوهی مقننه ، مجریه ، نیروی انتظامی و یا نهاد و دستگاهی است که بخواهد از آنها اجازه بگیرد؟ اتفاقاً اگر اجازه بگیرد، بد است. در قانون اساسی صداوسیما فرا قوهای و زیرمجموعهی مقام معظم رهبری است، یعنی عزل و نصب رئیس سازمان صداوسیما بر اساس اصل ۱۵۷ قانون اساسی با مقام معظم رهبری است و زیر نظر شورایی متشکل از نمایندگان سه قوه اداره میشود. پس قرار نیست که از قوهای اجازه بگیرد. اگر صداوسیما بخواهد از دستگاه و قوهای اجازه بگیرد شأن خود را زیر سؤال میبرد. متأسفانه الآن شاهد این مسئله هستیم که اثرپذیری صداوسیما از دستگاههای خارج از خودش خیلی زیاد است. همه بحث ما این است که صداوسیما، ملی باشد. یعنی صداوسیمای همهی مردم، جناحها و دستگاههای داخل نظام جمهوری اسلامی باشد، نه اینکه وابسته و تحت تاثیر باشد.
اگر بنا باشد از بخشهای مختلف اجازه بگیرد فساد به بار میآید. یعنی ممکن است بخشی تخلف مالی، اقتصادی و اخلاقی مرتکب شود و صداوسیما نتواند آن را پخش کند. مثلاً در همین ماجرای واردات ارز و فساد اقتصادی که در مؤسسات مالی اعتباری و جاهای دیگر در حال اتفاق افتادن است، اگر صداوسیما تحت تأثیر آنها قرار بگیرد، چشمپوشی میکند ، فساد بیشتر میشود. بنابراین نمیتواند نقش نظارتی و اطلاعرسانی انجام دهد. اما اگر اجازه نگیرد و خود را فراتر از یک بخش و دستگاه بداند، امنیت ملی تضمین و نیاز مخاطبان تأمین و اعتبار رسانه ملی بیشتر میشود ؛ مشکل این است که صداوسیما الآن خودش نیست و گوشش به جاهای مختلف رسمی و غیررسمی بند است.
با این حال آقای رنجبران در بخشی از صحبتهای خود ادعا کردند که خانوادهها از ما خواستند تا این برنامهها و مستندات را منتشر کنیم، چون مسئولان فضای مجازی هیچ کاری نمیکنند ما هم نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم. نظر شما درباره گفته ایشان چیست ؟ آیا نوعی فرار از انتقادات مردم نیست؟
متأسفانه در کشور ما روابط عمومیها فقط توجیهگر اقدامات غلط سازمانها و دستگاهها هستند. روابط عمومی سازمان صداوسیما هم از این ماجرا مستثنی نیست. من خیلی به پاسخ روابط عمومی از جمله روابط عمومی سازمان صداوسیما در این موضوع توجه نمیکنم چون میدانم این یک پاسخ تشریفاتی برای توجیه اشتباهات غلط است.
آیا واقعاً مردم فقط میگویند که بعضی از اشکالات و موضوعات فرعی فضای مجازی را به ما نشان دهید؟ آیا واقعاً مردم نمیخواهند تا صداوسیما فسادهای گستردهای را که در کشور وجود دارد و اعتبار نظام را زیر سؤال برده منتشر کند؟ یعنی مردم فقط ماجرای مائده را از صداوسیما خواستند؟ و ماجرای افراد متعدد دیگری که در گذشته دچار اشکالات فاحش اخلاقی و اقتصادی شدند را از صداوسیما نمیخواهند؟ خیلی از اعتراضاتی که در مناطق مختلف کشور وجود دارد صنفی است، آیا مردم از صداوسیما نمیخواهند که حرف حقشان را از رسانه ملی بشنوند؟ باید حرفشان را از من و تو و بیبیسی بشنوند؟
اینکه گفته شود مردم از ما خواستند تا این اعترافات و مستندها را پخشکنیم، یک حرف کلی است که صداوسیما میتواند هر بار برای هر کار قانونی و غیرقانونی بگوید. اما واقعیت این است که مردم میخواهند صداوسیما آیینه باشد. مردم میخواهند آرمانها، مطالبات، مشکلات و انواع فسادها را با رعایت اولویتها، امنیت ملی، موازین شرعی از رسانهی خودشان بشنوند و ببینند. مردم پیگیر مطالبات مندرج در اسناد بالادست و تحقق گفتمان رهبری در زمینه مقابله با فقر ، فساد و تبعیض هستند. میخواهند همهی صداها و دیدگاهها را بشنوند و بدانند. دلشان میخواهد تحلیلهای عمیق و جامع را از کارشناسان متنوع و مستقل در صداوسیما بشنوند و ببینند. ولی میبینیم که انعکاس و انتشار دیدگاهها، یکطرفه است. بعضی از موضوعات مهم و اساسی را یا اصلاً پوشش نمیدهد و یا دیر و یک طرفه پوشش میدهد.
واقعیت این است که شبکههای ماهوارهای و فضای مجازی، رسانهی ملی را به انفعال کشاندند. اتفاقاً مردم میخواهند که مسائل و بحثها را از رسانهی ملی بشنوند و ببینند. اینکه گفته شود مردم فقط ماجرای مائده را از صداوسیما میخواهند با عقل و منطق جور در نمیآید و با تجربیات و اطلاعات ما مغایرت دارد.
آیا توجیه گری روابط عمومی و پاسخ تشریفاتیاش به پخش این مستند تنفر و انتقاد مردم از رسانه ملی را بیشتر نکرد؟
تحول در دسترسیها و سواد رسانهای مخاطبان ، پیشرفت تکنولوژیهای ارتباطی ، تغییر در آرایش رسانهای، جهانی شدن، تعدد و رقابت فشرده بازیگران رسانه ای همه بخش ها و روابط از جمله روابط خانوادهها، گروهها ، جناحهای سیاسی ، نوع فرایند و سرعت عمل رسانهها را متحول کرده است. رسانهها از جمله صداوسیما باید این تغییر را درک کنند، آگاه شوند و در سیاستگذاریها، برنامهریزیها و اقداماتش به این تغییرات توجه کنند . مردم این امکان را دارند که حرف صحیح را از ناصحیح ، صداقت را از بیصداقتی و دروغ را از راست بفهمند. بنابراین اینگونه نیست که هرکسی هر حرفی بزند مردم بهراحتی قبول کنند. رسانه اگر صداقت داشته باشد و اشتباهش را بپذیرد باعث میشود تا مردم همچنان مخاطبش باقی بمانند. اما اگر اشتباهی صورت گرفت و رسانه دست به توجیه گری و سلب مسئولیت زد باعث عصبانیت مردم، اعتماد زدایی و مخاطب گریزی میشود.
عرض من این است که در آرایش جدید رسانهای همهی مناسبات و تعاملات عوضشده ، دسترسیهای مردم زیاد شده ، سواد رسانهای مردم بالا رفته است، ما نباید با مردم مثل سی سال قبل صحبت کنیم. مردم انتظار داشتند که در ماجرای مائده صداوسیما و … بهصورت شفاف به مردم پاسخ دهند بی تردید یا یکی از بخش های ناجا ، قوه قضاییه و صدا و سیما مقصر بوده و یا همه آنها نقش داشتند. در هر صورت مردم انتظار داشتهاند هر بخشی که مسئول پخش این اعترافات در زمان نامناسب بود، باصداقت و مستدل از برداشت و اقدامش دفاع و یا اگر اشتباهی صورت گرفته صادقانه و جسورانه آن را بپذیرند اما میبینیم که نه جایی دفاع میکند و نه اشتباه پذیرفته میشود.
این ماجرا چند بعد دارد. یکی از ابعاد آن، بعد شرعی است، بعد دیگر آن قانونی و بعد آخر رسانهای است. به لحاظ شرعی و قانونی- یعنی آن دو بعد اول- اگر فردی کار خلاف قانون و شرع انجام دهد یک موضوع قابل بحث، پیگیری و بررسی است که بیشتر در صلاحیت افراد دیگر از جمله علما،روحانیون، مراجع و دستگاههای قضایی و پلیس قرار دارد و باید آنها اظهارنظر ، رسیدگی و برخورد کنند.
منتهی در بعد رسانهای چند نکته در مورد اعترافات مائده و پخش آن مهم است. در واقع برای اینکه ما این اهمیت و اشکال را روشن کنیم چند سؤال مطرح میکنم. اینکه آیا پخش این اعترافات در زمان و بسته بندی مناسب و رعایت اصول حرفه ای و اخلاقی صورت گرفته است؟ آیا این موضوع در اولویت بوده است؟ یعنی موضوعات مهمتر در کشور وجود نداشت؟ یعنی فاصله انتخاب این موضوع بهوسیلهی دروازهبانان صداوسیما با انتخاب مردم نزدیک بوده است؟ اگر مردم خودشان بودند همین موضوع را انتخاب میکردند و انتشار میدادند؟ اگر بین انتخاب مردم و انتخاب رسانه فاصله باشد، باعث کم اثر و یا بیاثر شدن رسانه میشود. آیا بحث تخلفات ارزی ، گرانیها، کاهش ارزش پول ملی، تحریمهای ظالمانهی آمریکا، اعتراض به کمبودهای آب ، مؤسسات اعتباری، تجارت آشکار سکس در اینستاگرام در اولویت قرار نداشت؟
آیا صداوسیما قانوناً میتواند اعترافات یک متهم ۱۷ ساله را آن هم بدون اینکه حکمی صادر و به اتهاماتش رسیدگی شود پخش کند؟ اگر میتواند این را پخش کند چرا در موضوعات مشابه دیگر -که اتفاقاً بحث اخلاقی هم بود- موضوع پوشش داده نشده است؟
سوال مهم دیگر این که آیا صداوسیما همه اطلاعات و تحلیلهای لازم را به مردم داده است؟ آیا جزئیات خبر را منتشر کرده است؟ صداوسیما یک موضوع حساس، عاطفی، شرعی و دینی را با ابهام پخش کرده است. به عبارتی صداوسیما به مردم اطلاعات و تحلیل نداده تا مردم درک درستی از این ماجرا داشته باشند و بیشتر بر ابهامات افزوده است.
مهمتر از همه در ماجرای پخش اعترافات مائده آیا صداقت رسانهای و صداقت بهوسیله دستگاههای درگیر این ماجرا رعایت شده است یا هر بخشی از خود سلب مسئولیت کردهاند؟ من فکر میکنم اشکال به این سؤالات برمیگردد که مطرح کردم و جواب هیچکدام از آنها مثبت نیست. در واقع بحث مربوط به بعد رسانهای ماجرا محل ایراد است. باید جاهای دیگری درباره بعد شرعی و قانونی آن اظهارنظر کنند.
غفلت از اولویتها و بی توجهی و یا کم توجهی به زمان فقط محدود به موضوع اعترافات مائده و صدا و سیما نبوده است. در دستگاهها و موضوعات دیگر از جمله فیلترینگ تلگرام هم شاهد اشتباه فاحش و راهبردی بودیم
پروژه فیلترینگ تلگرام چرا شکست خورد؟ چه کسی مسئول شکست آن است؟ زمانی فیلترینگ صورت گرفت که مردم به اپلیکیشن تلگرام وابسته شده بودند. در چنین شرایطی اینکه به مردم پادگانی و اداری دستور داده شود تا از تلگرام به اپلیکیشنهای داخلی بروند حرفهای و منطقی نبود. این باعث شد یکسری افراد با دغدغه و متعهد تلگرام را ترک کنند و این عرصه به افرادی دیگر واگذار شود. اگر چند سال قبل فیلترینگ تلگرام اتفاق میافتاد مردم کمتر وابسته میشدند. به عبارتی در یک زمان نامناسب تلگرام فیلتر میشود و بعد دستور داده میشود که مردم آن را ترک کنند این در حالی است که بسترها و ظرفیتهای لازم در پیامرسانهای داخلی فراهم نیست. خیلی از دستگاهها وقتی دیدند که اپلیکیشنهای داخلی به لحاظ فنی نمیتواند جوابگوی نیازهایشان باشند دوباره به تلگرام برگشتند و اگر برنگردند اشتباه است چون واگذار کردن عرصه به دیگرانی که طمع سیاسی، مذهبی و اخلاقی دارند نهتنها مشکل را حل نمیکند بلکه آن را تشدید میکند. بنابراین زمان نشناسی در مورد فیلترینگ تلگرام هم بوده است.
- نویسنده : زهرا حکیمی
- منبع خبر : شفقنا رسانه