دکتر عباس نعیمی جورشری (جامعه شناس) - اغلب مردم بلاک کردن را به عنوان امری بدیهی و طبیعی در روابط مجازیشان می دانند. به نظر می رسد این عمل کم کم تبدیل به امری رایج و یک سنت رفتاری فراگیر در روابط مجازی مردم شده است.

پایگاه خبری هنر هشتم؛ در دانشگاه از زبان دانشجوهایم، در دفتر مشاوره از زبان مراجعه کنندگان و در محیط اطراف از زبان نزدیکان، بارها درباره ارتباطاتشان و “بلاک” کردن شنیده ام. اغلب آنها به عنوان امری بدیهی و طبیعی در روابط مجازیشان از بلاک کردن نام می برند. به نظر می رسد این عمل کم کم تبدیل به امری رایج و یک سنت رفتاری فراگیر در روابط مجازی مردم شده است. الگویی که بر توسعه یافتگی شخصیت فرد و نهایتا جامعه ایران تاثیرات عمیق دارد. اما چند نکته؛

۱. شبکه های ارتباطی بشر چندین نسل را پشت سر نهاده اند. از شبکه های ارتباطی اولیه که به تمدنهای ابتدایی باز می گردد تا نسلهای جدیدتر ارتباطی که منبعث از انقلاب صنعتی بوده است. شبکه های اجتماعی مبتنی بر اینترنت اخرین این نسلها هستند. نوع و لوازم ارتباطی هم در این شبکه ها خاص خود است. از جمله این امکانات بلاک کردن است. امکانی که به واسطه آن مخاطب قادر نخواهد بود پیامی ارسال کند و تماسی برقرار نماید.

۲. هابرماس جامعه شناس آلمانی در نظریه معروفش -کنش ارتباطی- درباره ضرورت ارتباط و تبادلات عقل ارتباطی صحبت می کند تا به واسطه آن جهان آزادتری رقم بخورد. بر این نظرم که هابرماس بر نقطه مهمی انگشت نهاده است.
درواقع ارتباط در نفس خودش تکامل زاست. تحقیقات رفتارشناسی نشان داده است که ارتباط در توسعه شخصیت انسانی و نیز ساختارهای اجتماعی عامل زیربنایی است.

۳. بخشی از بلاک کردن ها در رابطه با افراد ناشناس در گروههای مختلف رخ می دهد که دلایلش مزاحمت، پیامهای اسپم یا اهانت امیز است. بلاک این موارد معقول و موجه است مانند جهان واقعی که در مواجهه با مزاحمت خیابانی یا دعوا و فحاشی، ترجیحا صحنه را ترک می کنیم و اینگونه فرد را از لیست ارتباطیمان حذف می نماییم.

اما موارد دیگر بلاک شامل آزارهای مذکور نیست. این موارد درباره آشناها، تفاوتهای فکری و روابط عاطفی رخ می دهد که یا به پایان رسیده و یا انکه اختلاف نظری در گرفته است.

۴. کسی که یک آشنا را حسب اختلاف نظر یا تضادی ذهنی بلاک می کند درون خود دچار نوعی استیصال و درماندگی است اگرچه بدان واقف نباشد. درواقع این نوع بلاک دلیل ناتوانی استدلالی یا شخصیتی فرد است. لذا فرار می کند. کانال ارتباطی را قطع می کند. به لحاظ روانی از ارتباط می هراسد. احساس ضعف دارد و از طریق بلاک می خواهد حس ضعفش را مخفی یا جبران نماید. خشم به عنوان عامل عمده در اینجا فعال است و آدمی را به منتها الیه ناتوانی و تصمیم نادرست هدایت می کند.

تصور کنید دو کشور بخاطر اختلافات سیاسی و فرهنگی سفارتهای خود را تعطیل کنند و روابط دیپلماتیکشان را قطع نمایند گویی هم را بلاک کرده اند. در اینصورت جهان بشری دچار خدشه ای شده است. تصور کنید دهها کشور چنین رویه ای دربرابر هم در پیش گیرند، هم را بلاک کنند. جهان چه جهانی خواهد شد؟! جهانی در سراشیبی و اضمحلال. جهانی بسوی بن بست!

هر انسانی چنان یک کشور است. یک قلمرو دارد. حاکمیتی دارد که بر قلمرواش حکمرانی می کند. وقتی ما کسی را بلاک می کنیم گویی سفارتخانه امان را تعطیل کرده ایم. اینطور راه هرگونه ارتباط را بروی وی می بندیم. اجازه سخن گفتن را از او می گیریم. امکان “وقوع” توضیح و “مفاهمه” از بین می رود. کنش در پشت ممنوعیت، حبس می شود. پرچم قدغن بالا می رود. این خطاست. چه بسا زمانی دورتر پیامی از سر محبت ارسال شود یا توضیحی نوشته گردد و کدورت رفع یا کاسته شود. گره گشوده شود. اما مسیر بسته شده است. دیگر سفیر و سفارتخانه ای در کار نیست!

۵. در موارد عاطفی نیز صحیحتر است به جای بلاک، “خداحافظی” کنیم. اگرچه زخمهای عاطفی به عدم تعادل می انجامد و بازیابی تعادل بعضا ماهها زمان می برد و معقول عمل کردن سختتر است. بااینحال در این موارد هم می توانید پاسخ ندهید بدون آنکه بلاک کنید. بلاک همواره نوعی حمله یا نوعی اهانت به طرف مقابل است. اهانت هم محصول ضعف درونی خود آدمی است. سزاوار است به حرمت لحظات مشترک پیشین، به سمت اهانت حرکت نکنید. این نوع بلاک بیشتر در افراد جوانتر و تجربه های عاشقانه دیده می شود.

۶. در یک جمع بندی می توان بیان داشت “انسانهای توسعه یافته” دارای عزت نفس و متانت فکری هستند و از شخصیتی توانمند و محترم برخوردار می باشند. آنها در رنجشها، در اختلافات و تفاوتها به سمت حذف مخاطب نمی روند. رنجیده می شوند اما وزن خویش را حفظ می کنند. دیگری را بلاک نمی نمایند.