هادی خانیکی:
مسئله امروز ما ضعف همبستگی اجتماعی است
شکلگیری گفتوگو میان کنشگران سیاسی، استادان، محققان و نخبگان با دولت که از هفتههای پیش در صورتهای جدید گفتوگوهای فعالان سیاسی اصلاحطلب و اقتصاددانان انجام گرفته بود، کاری پسندیده است که میتواند در ادامه ساز و کارهای مناسبتری هم پیدا کند. تداوم این کار، ضروری و روشن کردن انتظار از این گفتوگوها درخور توجه است. در این زمینه، به پنج نکته میتوان اشاره کرد:
۱٫ ضرورت نهادمندی و استمراربخشی به این گفتوگوها از طریق تأکید بر انجام گفتوگوهای مختلف با انجمنهای علمی و تخصصی، مؤسسات مردمنهاد، احزاب، صنوف، نمایندگان گروههای بزرگ اجتماعی؛ نظیر معلمان، کارگران، کانونهای مولد اندیشه، نهادهای فرهنگی و هنری، مسئولان پروژههای ملی، نمایندگان اقوام و مذاهب، نویسندگان تحلیلها و نامههای جمعی، مدیران دانشگاهی و پژوهشی و…
۲٫ ضرورت موضوعمحور کردن گفتوگوها به گونهای که به جای درد دل و نقد و طرح مباحث عمومی و کلی، مسائل مشخص و محدود موضوع گفتوگو شود.
۳٫ ضرورت تسری گفتوگو به همه بخشها و دستگاههای دولت
۴٫ ضرورت تبدیل این نشستها به گفتوگوهای اجتماعی به این معنا که انتظار نباشد که همه یک حرف بزنند. نظرها کاملاً مبتنی بر اطلاعات رسمی باشد. همه نسخهشفابخش برای همه مسائل کشور داشته باشند؛ چون واقعیت این است که طرف اجرایی گفتوگو یعنی حکومت و دولت هم در همه جا یک حرف نمیزند.
در یکی از نظرسنجیها که در شهر تهران برای چگونگی حل مسائل انجام شد، تأکید مردم بر یکی شدن حل مسائل و یکی شدن حرف مسئولان مختلف بود.
۵٫ ضرورت رسیدن به مسأله مشترک در گفتوگو و نه الزاماً راهحل؛ البته باید این دغدغه مشترک وجود داشته باشد که همه برای کاهش مسائل پیش روی کشور چه باید انجام دهند؟ و چه میتوانند انجام دهند؟
من از منظر مسئول انجمن ایرانی مطالعات فرهنگی و ارتباطات که از همان روزهای نخست انجام انتخابات سال ۱۳۹۲ در کنار چند انجمن علمی دیگر به تحلیل انتخابات و پیامهای رأی مردم پرداخته و بعدها با مسئولیتپذیری محققان بنام علوم اجتماعی از جمله مرحوم دکتر محمدامین قانعیراد به بررسی و تدقیق «مفهوم اعتدال» طی نشستهای مختلف پرداختیم و بعدها مسأله اجتماعی آب را در دستور کار مشترک نهادهای علمی و اجتماعی قرار دادیم، عنوان میکنم که ظرفیتهای بزرگی برای این گونه گفتوگوها در نهادهای علمی، تخصصی و مدنی وجود دارد که دولت باید به آن توجه جدی و عملی داشته باشد.
واقعیت این است که جامعه، نظام، دولت و کشور با شرایط پیچیده و خطیری روبهرو است. سرنوشت ایران، نظام و دولت بهم پیوسته است و باید راهی برای درک واقعی مسائل پیشرو و توافق بر سر ابعاد و اندازههای آنها و تشریک مساعی برای حلشان پیدا کرد. ترجیح دارد که در این جلسه همه اعضا دیدگاههای خود را نسبت به مسألهای که مولد و مشدد بقیه مسائل و تنگناهای کنونی است، ارائه کنند.
به نظر من، آن مسأله بنیادین که غالب محققان علوم اجتماعی هم به درستی به آن پرداختند، مسأله «تضعیف همبستگی اجتماعی و ضرورت بازسازی آن» است که باید سهم و نقش دولت، حکومت، جامعه مدنی، نخبگان علمی و کنشگران سیاسی را در ایجاد و کاهش آن تعیین کرد.
دو روند متفاوت پیش روی جامعه ما است، یک، روندی که منجر به شکلگیری پدیدههای گسیختهساز میشود که حیات کلی جامعه ایران را تهدید میکند. دو، روندی که کنشها و همبستگیهای جدید در میان قشرهای مختلف جامعه به وجود میآورد.
اگر روندهای گسیختهساز رشد یابد، جامعه به سوی تنزل بیشتر سرمایه اجتماعی، زوال منابع سرمایهای پیش میرود و اگر به تقویت همبستگیهای مدنی جدید اقدام شود، مشارکت مدنی و تابآوری را بیشتر میکند.
در صورتبندی نخست، ما شاهد قطبی شدن ارزشهای اجتماعی، فقدان اشتراک نظر و وفاق در مورد اصلیترین موضوعات جامعه، دور بودن سیاستها و برنامههای رسمی از واقعیتهای زندگی گروههای زیادی از مردم، پایین بودن سطح رضایت از زندگی، بالا بودن احساس بیگانگی با خود، جامعه و با حکومت هستیم.
اما در صورتبندی دوم، نیاز جدی به رویکردهای جدید رسمی و تلاش برای بازسازی و تقویت همبستگی اجتماعی به چشم میخورد. به این اعتبار، راهحل، چیزی نیست جز طراحی و اجرای یک گفتوگوی واقعی و اجتماعی و افقگشایی در برابر ابهام عمومی نسبت به آینده؛ این یعنی عزم اینکه همه چگونه با هم آینده روشن را بوجود آوریم.