عصر هویت در برندینگ
برندینگ به عنوان نشانه ای از مالکیت، اعتماد و کیفیت پا به عرصه به وجود گذاشت و رفته رفته با توسعه پیدا کردن خود تبدیل به نمادی پیچیده از تمایز، شناسایی و تشخیص هویت در دوره پس از چنگ جهانی دوم تبدیل شد. همزمان با جهانی شدن تجارت و اشباع شدن بازارها از انواع محصولات و ارزش ها، نیاز به متمایز شدن افزایش پیدا کرد، همچنان که نیاز به شناخت مشتری و انتخاب مشتری از بین مجموعه ای متنوع و گسترده از مشتریان نیاز افزایش پیدا کرد.
شرکتها برای شعارهایی را انتخاب کردند، در شبکه های رادیویی و تلویزیونی حضور پیدا کردند و در نهایت در دهه ۷۰ و ۸۰ میلادی بود که تولید کنندگان بخوبی راه و روش ارتباط مشتری و مصرف کننده با برند خود را درک کردند و دانستند که چگونه می توانند بخوبی آنها را از طریق پیشنهادها، ارزشها یا کیفیت هایی خاص تحت تاثیر قرار دهند.
در عصر هویت، هدف برند بکار رفتن به عنوان یک مشخص کننده جایگاه در بازار بود و کسب و کارها یا محصولات مشخصی را از رقبا دیگر متمایز می ساخت و البته که این کار را هم از طریق بصری و هم از طریق کلامی به انجام میرساند. این خصوصیات ساختاری یک برند فوق العاده امروزه هم همچنان به قوت خودش باقی است، اما امروزه دنیا سخت گیر تر شده و خواستار موارد بیشتری از برند است.
عصر ارزش در برندینگ
در سال ۱۹۸۸، اولین ارزیابی برند توسط سایت اینتربرند انجام شد و اینگونه عصر ارزش متولد شد. شرکتها شروع به دیدن برندها به عنوان داراییهای با ارزش کسب و کارها کردند که به طور قابل توجهی به عملکرد مالی کمک میکنند و انتخاب برند را تحت تاثیر قرار داده، وفاداری مشتری را افزایش می دهد و یک مزیت رقابتی برای مدیر مالک کسب و کار به حساب می آیند. رفته رفته صحبت از هزینه مرتبط با هزینههای بازاریابی، تبدیل به صحبت از سرمایه گذاری بلند مدت میشود. علاوه بر این، نوعی از به رسمیت شناختن در حال تکثیر با این مضمون مطرح شد که برندها در واقع تنها از طریق ارتباطات ساخته نشده و ساخته نمیشوند، بلکه از طریق ترکیبی از فعالیت های مرتبط با کسب و کار شکل می گیرند که پوشش دهنده تمامی فعالیتهای مرتبط با محصولات و خدمات، محیطها، فرهنگ و ارتباطات است که همه در کنار یکدیگر درک کلی مشتریان و کارکنان از برند را ایجاد می کنند. حجم بالای اطلاعات که همواره در حال رشد و افزایش نیز هست، منجر به شکل گیری رویکردی پیچیده نسبت به مدیریت برند شد که به ارزش اقتصادی وابسته بوده و در نهایت منجر به خلق و آفرینش یک دستورالعمل رشد و توسعه بر اساس یک روش قوی و استراتژیک بود.
عصر تجربه در برندینگ
با به رسمیت شناخته شدن برندها به عنوان سرمایه هایی استراتژیک و با ارزش، نوبت به فهم و درک عمیق تر و بهتر ارزش و نقشی می رسد که برندها در برآورده ساختن تجربه های متمایز و راضی کننده برای مصرف کننده بازی می کنند. برندهای قالب و برتر در حوزه و صنعت کاری خودشان مانند گوگل، آمازون، فیسبوک و اپل که بطور فوق العاده از گسترش فن آوری موبایل و دیجیتال بهره می برند، بطور قابل توجهی سطح انتظارات مشتری را بالا برده اند و از طرف دیگر تجربه استفاده از برند را بهبود بخشیده اند. ارتباطات بطور کلی یکپارچه، مرتبط با موضوع و بطور روزافزون مبتنی بر خلق یک زیست بوم از محصولات، خدمات، اطلاعات و سرگرمیهای یکپارچه هستند: هم در عرصه دیجیتال و هم در عرصه محصولات فیزیکی.
در این عصر اشباع شده از اطلاعات، دیگر دسترسی به ابر اطلاعات و زیرساخت های مرتبط با آن کاربری خاصی ندارند. شدت و وسعت فرصت ها برای ارتباطات نیازمند درجه بالاتری از شفافیت داخلی و تعهد به برند به منظور اطمینان یافتن از وجود یکپارچگی در سطح سازمان ها و تزریق سرعت در بازار است. علاوه بر این مشتری توانمند شده از طریق شبکه های اجتماعی در عصر تجربه در حال حاضر قدرتی فراتر از هر دوره دیگری را در اختیار دارد. در این دنیای ارتباطات دوسویه، طرفداری، تاثیر و تعامل قوانین جدید خلق یک برند هستند.
عصر شما در برندینگ
همچنان که فن آوری دیجیتال به باز کردن راه خود در هر جنبه از زندگی ما ادامه میدهد و بخش بیشتری از آنچه که در واقع هستیم، بر روی سرورهای اطلاعاتی و هارد درایوها ذخیره میشود، عصر تجربه در حال بخشیدن موقعیت وجودی خود به یک عصر جدید با محاسبات فراگیر است.
وقتی زیست بوم ها کاملا یکپارچه می شوند و حسگرها (بر روی بدنهای ما، در داخل منازل ما و یا در داخل دستگاه های مورد استفاده ما) میتوانند به شیوههای نو با یکدیگر ارتباط گرفته و با هم صحبت کنند؛ زنجیره های ارزش افراد مختلف را بصورت تک به تک مورد شناسایی قرار داده و در ادامه می بینیم که اکوسیستم ها تبدیل به مجموعه ای مشخص و از پیش تعریف شده از برندها می شوند که تجربه های شخصیسازی شدهای را برای هر فرد خلق میکنند. با ارتباط دادن کسب و کارها به افراد و افراد به یکدیگر در واقع امکان و فرصتی برای برندها ایجاد می شود تا به تحقق ارزش های شخصی و ارزشهای کسب و کارها بپردازند.
راهکار …
از طریقی که ما به مدیریت برندهای شخصی خود می پردازیم و بخش هایی از خودمان را از طریق شبکه ها و زیرساخت های اجتماعی مختلف برای دنیای تجارت شخصی سازی شدهای به اشتراک می گذاریم که به صورت روزافزون از اطلاعات و سوابق خرید یا حتی مکان های بازدید ما اطلاع دارند؛ با برندهایی روبرو می شویم که محصولات، رویدادها، خدمات و پیشنهاداتی را بر مبنای چه بودن و کجا بودن و چه زمانی بودن خلق کرده و روز به روز به ما عرضه می کنند.
برندهایی که تلاش می کنند در “عصر شما” نقش رهبری داشته باشند باید انسان ها و نوع بشر را در قالب اطلاعات بشناسند، برداشت های منحصر به فرد از وی داشته باشند و تجربه ای به واقع شخصیسازی شده برای ارضاء نیازهای نوع بشر برای وی عرضه کنند.