کسانی که اهل رسانه نیستند، آن را شبیه نیِ سحرآمیزی میدانند که با نواختنش میتوان افکارعمومی را مسخ و با خود همراه کرد. ولی حاکمانی که ادعای شناخت رسانه دارند، بیشتر آن را شبیه بوق میبینند که هر چه صدایش بلندتر، تاثیرش بیشتر. در حالی که امروزه کاملا مشخص شده برای تاثیرگذاری یک پیام باید عوامل جانبی بسیار زیادی را سنجید. عواملی که کنترل آن به این سادگی نیست.
این عوامل در زمینه یا بافتاری عظیم به نام فرهنگ جای میگیرند. بافتار (Context) شرایط حول یک پیام است که میتواند شکل و موقعیت ارزشهای آن جامعه باشد. اینجاست که گذشته از پیام، مخاطب و شرایط مجرای ارتباطی بسیار اهمیت پیدا میکند.
معمولا کسانی که پیامها را میخواهند درون آمپول بریزند و به جامعه تزریق کنند، از این منظر به ارتباطات مینگرند. یعنی من پیامی مشخص (و البته درست و مثبتی) دارم و باید مراقب باشم و تمامی شرایط را بسنجم تا این پیام بیکم و کاست به شمای مخاطب برسد تا مناسبترین پسفرست را اعلام کنید و هرآنچه من میخواهم انجام دهید.
اما این همه ماجرا نیست. رویکرد دیگری نیز وجود دارد. از منظر آیینی، ارتباط نحوه شکلگیری معنا در بافتار فرهنگ است. ارتباط، پیش از اینکه ابعاد انتقالی داشته باشد، واجد ابعاد آیینی است. در این وضعیت، «ارتباط» نه به گسترش پیامها در بعد مکان، بلکه به حفظ جامعه در بُعد زمان معطوف است.
ارتباط، نه عمل ابلاغ اطلاعات، بلکه بازنمود باورهای مشترک است. ما در الگوی پیشین در پی انتقال جغرافیایی پیام خود هستیم تا افکار عمومی را کنترل کنیم ولی در الگوی دوم ارتباط مراسم مقدسی است که انسانها را با رفاقت و اشتراک گرد هم میآورد» (کری،۱۳۷۶ :۴۸).
ما همانقدر که میتوانیم الگوها و اعتقادهای مشترک دینی، مذهبی، ایدئولوژیک و خیالی داشته باشیم، میتوانیم با ترسهای مشترک نیز گرد هم آییم. از این نظر پاسخ به این پرسش که سرگشتگی افکارعمومی جامعه امروز ایران چه درمانی دارد، به این راحتی نیست.
رسانهها و گفتمانهای افکار عمومی
ابتدا از رویکرد نخست یعنی منظر انتقالی بیایید به افکارعمومی جامعه امروز ایران نگاه کنیم. دل مشغولی این رویکرد کارایی و صحت است. ارتباط از این منظر روندی است که شخص از راه آن بر رفتار یا ذهنیت دیگری تاثیر میگذارد.
اگر اثر از آنچه که مورد نظر بود متفاوت یا کمتر از آن باشد، این مکتب مایل است از آن در چارچوب شکست ارتباط حرف بزند و پی دلیل این شکست میرود. (فیسک، ۱۳۸۶: ۱۱)
شاید بتوان گفت سه گفتمان در شکلدهی به فکر شهروندان موثرند:
زمانی «ژودیت لازار» این سه گفتمان در هم پیچیده را از عوامل شکلدهنده به افکار عمومی میدانست. هریک از این گفتمانها نمیتوانند با رسانهها در ارتباط نباشند. از متخصصان و کارشناسانی که رسانههای تخصصی دارند، تا دولتمردانی که نمیتوانند بدون رسانهها با مردم صحبت کنند و گفتمان هشدار را برای «بسیج» افکار عمومی راه بیندازند.
با شکلگیری رسانههای اجتماعی البته این گفتمانها باز هم شکل پیچیدهتری به خود گرفتهاند. اکنون متخصصان و دولتمردان علاوه بر اظهارنظرهای رسمی در صفحه شخصی خود (مثلا توییتر) نیز درباره اتفاقهای روزمره اظهارنظر میکنند. آنان رسانههای جریان اصلی را با این کار به چالش کشیدهاند و ارتباطی به ظاهر بیواسطه با وبوندها(کاربران) دارند.
اینجاست که هر خطایی در جریان ارتباط میتواند کار را مختل کند. مثل غلطهای املایی در توییت وزیر آموزش پرورش پیشین. در واقع به جای اینکه مردم پیام این مسئول را تجزیهوتحلیل کنند، از او غلط املایی میگیرند.
حال هریک از کاربران خود تولیدکننده محتوا هستند. آنان الزامی ندارند که برای خبردهی آن را به دو منبع موثق چک کنند و اینجاست که خواسته یا ناخواسته جامعه امروز چارهای جز دست و پنجه نرم کردن با اخبار جعلی ندارد. البته پیش از شکلگیری رسانههای اجتماعی هم عرصههای موازی برای پخش شایعهها و اخبار جعلی وجود داشت و روابط میانفردی در بسیاری از مواقع میتوانست رسانههای رسمی را بهراحتی شکست دهد، ولی اکنون این حرفهای بیاساس، براحتی امکان پخش گسترده پیدا کردهاند.
در اینجا نیز موضوع بافتار ارتباطی بسیار مهم است. چون نمیتوان از کاربران انتظار داشت در حالی که ثروتشان به یک سوم و یک چهارم تقلیل پیدا میکند، به وعدههای مسئولان دلخوش باشند و ترس به دل راه ندهند. در موقعیتهای بحرانی افکارعمومی یکی از سرچشمههای پمپاژ نگرانی و بدتر شدن اوضاع است. اگر میخواهیم چنین نشود، به زخمهای افکارعمومی نباید بیش از این نمک بپاشیم.
جامعه نیازمند آرامش است. در حالی که قیمتها روز به روز بالاتر میرود و خبر میرسد که حتی خصوصیترین مایحتاج مردم دیگر در بازار نیست، چهطور میتوان از رسانه برای آرامش افکارعمومی استفاده کرد؟
ترسهای وحدتبخش
از منظر دوم یعنی رویکرد آیینی، ماجرا پیچیدهتر هم میشود. آیین و ارتباط نزدیکی زیادی با هم دارند. آنها از نظر منطقی به هم وابستهاند و ویژگیهای مشترکی دارند. پس ارتباط شکل از آیین است و آیین صورتی از ارتباط. آیین اجرای داوطلبانه رفتار الگویی شده به شکل متناسب، برای تاثیرگذاری به صورت نمادین یا مشارکت در زندگی جدی است. (میرعابدینی، ۱۳۸۷: ۷)
بگذارید به شوخی بگویم که اگر آئینها را رفتارهای منظمی بدانیم که حالتی تکرارشونده دارند، شاید بتوان با احتیاط بحرانها را نیز نوعی آیین در جامعه ایران به حساب آورد. در اینجا پیامهای بهظاهر آرامبخش ساختی از نشانههاست که از راه کنش متفابل میان اعضای جامعه، معنا تولید میکند.
بیش از اینکه تاکید روی نویسنده یا فرستنده پیام باشد، روی خوانشِ فرایندِ فهم معناست که به هنگام کنش متقابل یا گفتوگو با متن برای خواننده رخ میدهد.
از این منظر باید بررسی کرد که چرا خواننده پیام معنایی متضاد را برداشت میکند؟ چرا بافتار فرهنگی و تجربه زیسته به ما میگوید وقتی اعلام میشود:«برای تامین بنزین سوپر هیچ مشکلی نداریم»، حتما باید دانست که دیگر بنزین سوپر در جایگاهها نیست. چرا حرفهای بهظاهر آشتیجویانه و آرامبخش رئیسجمهوری در مجلس لحظهبهلحظه قیمت دلار و سکه را در بازار بالاتر میبرد؟
اما این ترسها با خودش رفتارهایی جمعی میآورد که از جنبهای مثبتگرایانه میتواند به همبستگی داخلی منجر شود. یعنی همانطور که ما شهروندان به هر سختی بود سر صفهای نفت دهه ۶۰ با هم کنار میآمدیم، در ماجرای سهمیهبندی بنزین نیز چنین کردیم و اکنون نیز با این ترسها هم کنار میآییم.
پس با این حساب تکلیف هدایت افکارعمومی چیست؟ راستش را بخواهید هیچ! چون باید زمینههای بحرانزای کنونی را تاحدی مدیریت کرد و جامعه را به شکل واقعی به سمت آرامش برد. وگرنه موج بحران چنان به کشتی افکارعمومی میکوبد که تختهتخته بشکافد.
این کشتی شکسته نیازمند باد شُرطه است و نه بوق سحرآمیز برخی مسئولان. کسانی که فکر میکنند اگر در رسانههای غالب، بِدَمَند همهچیز آرام است، جواب میدهیم: ما چهقدر خوشحالیم!
منابع
▫️کری، جیمز (۱۳۷۶). «ارتباطات و فرهنگ: جستارهایی درباره رسانهها و جامعه»، مترجم: مریم داداشی، تهران: نشر نقطه
▫️فیسک، جان (۱۳۸۶). «درآمدی بر مطالعات ارتباطی»، مترجم: مهدی غبرایی، تهران: دفتر مطالعات و توسعه رسانهها
▫️لازار، ژودیت (۱۳۸۳). «افکار عمومی»، مترجم: مرتضی کتبی، تهران: نشر نی، چاپ دوم
▫️میرعابدینی، احمد، کاظم معتمدنژاد (۱۳۸۷). «ارتباطات آیینی و قدرت سیاسی در ایران» فصلنامه علوم اجتماعی، دوره ۱۵، شماره ۴۱